حسادت مطلق

ساخت وبلاگ
امروز امتحان داشتم،دادم حالا خوب و بودش نمیدونم،خانوم دکترمون منتظر اومدن ما بود اومدیم و با یه شوق و ذوق اومد سمتمون،ما پیله کردیم که عکس بده خانوم دکتر هی ادا اومد هی فلان هی نه هی بعد هی حموم جفتی هی در قفل کردن... نگم برات چ کاری کرده با دلم نگات... نگم برات از علاقم به چشات، حالا دیگ میگی عمدا میگی فر تا زشتمم ببینی خو دورت بگردم مگه من بیکارم که بشینم منتظر دیدن زشتی ها یا شکست های تو باشم،مگه دلم درد می‌کنه الکی تظاهر کنم عکساتو دوست دارم،مگه دلم درد می‌کنه اینجا درد و دل کنم،خو دیوونه زخمی اگه دوست نداشتم خو نمیگفتم عکس بده،خو تو که میگی تو فقط منو واسع ... چ دلیلی دیگ داره زشتت ببینم یا خوشگلت... فدای مغز کوچیکت، فدای دل دردت فدای درس خوندنات  فدای لباس صورتیت فدای نبودنت تو گوشی چن حسادت مطلق...ادامه مطلب
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : دیوانگی,انتها,تنفر,خود,اعتماد,پایین,عقل, نویسنده : dokimarirn بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 11:21

خواب بودم دیدم گوشیم زنگ میخوره،گوشیم رو سایلنت بود ولی یه لحظه ناخودآگاه برگشتم دیدم صحفه گوشیم داره نور میده،دیدم نوشته مرضیه و داره زنگ میخوره برداشتم و بله.... عشقم بعد از کلی داره زنگ میزنه و صدام نمیشنوه،خلاصه باهاش حرف زدم و واینا،تا پوشیدم و آماده شدم رفتم باشگاه تو راه واسش زنگ زدم عشقم خیلی شاد بود،خدایی عشقه ها فکر نکنین کم الکیه وقتی داره حرف میزنه یه شور و نشاطی تو صداشه که هرکسی نمی‌تونه درکش کنه،واقعا عالی بود حسش،واقعا معرکه بود وجودش،یعنی جوری باهات برخورد می‌کرد که نابود میشدی اصلا احساسش میکردی که چی داره میگه با صداش صدای قلبشو عشق و علاقشو میفهمیدی،یه عشق پاک یه احساس ناز یه حس غیرقابل توصیف و حس زندگی بخش،همه چیز رو ازش می‌فهمیدی،خیلی عالی بود حسش،بهترین بود،خلاصه بگذری حسادت مطلق...ادامه مطلب
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : تفریح,احسان,مکالمه,خواب,مکالمه,سرما,سانتافه,باشگاه,عکس, نویسنده : dokimarirn بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 11:21

اولین دیدار،حس های بی نهایت،شناخت ویژگی های واقعی یکی از دوستام،شب رحلت، روز خوبی بود همه چی داشت خوب پیش میرفت،ظهر بود،سرما داشتم خواب بودم،یه مسواک،پوشیدم اومدم،یه ژاکت قهوه ای یه شلوار مشکی،رفتم کنار کتابخونه،چیزایی که خودم یادمه،دیر شده بود هوا هم سرد بود،خلاصه رسیدم,دیدم پیام دادم بیا این طرف ماسک داشتم تا سرما نخوره نفسیم،بار اول بود میدیمش که بیاد پیشم،یه پالتو خز دار یه کیف دستی،یه کفش حالت پوتین اینا بود،یا نیم بوت،خلاصه سوار شد و تا اونجایی که یادمه،دیدم نفسیم داره رو میگیره و خجالت داره می‌کشه،دیگ چیزی یادم نبود،صحنه ای که دنده عقب گرفتم یادمه البته اونم دیشب خودت دیشب گفتی در کل هرچیزو گفتی اکثرش یادمه،ولی چیزایی که یادمه این بود که گریه گرفتن دستات احساس تنفر از خود،رسوندنت به حسادت مطلق...ادامه مطلب
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : دیدار,حس,نهایت,شناخت,دوستام,شب, نویسنده : dokimarirn بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 11:21

شب بیداری

فردا امتحان محاسبات دارم،اصلا مطمن نیستم خوب بشم یا بد،سعی خودمو میکنم خوب شم توکل به خدا،دیشب کلک تا ۵بیدار بودی،امشب یه اتفاق افتاد که خیلی عصبانی شدم بشدت خیلی خیلی زیاد به حد جنون رسیده بودم،بیخیال مهم امتحان فرداس.شب بخیر

نوشته شده در جمعه دوازدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 2:40 توسط ...|

حسادت مطلق...
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokimarirn بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 12:35

اصرار برای فرستادن فایل،ترس از دادن پیام چند شب پیش بود اومد به تلگرام من دیدمش به روی خودم نیاوردم گفتم حواسش پرت میشه،بعد دیدم عکس پسر رو پروفایله،گفتم حتما خودش نیست به گفتم بذارم بعد،بعدش دیدم عکسای دخترونه دارع،هی پیام دادم آف بود هی پاک میکردم، حسادت مطلق...ادامه مطلب
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : فرستادن,فایل,ترس, نویسنده : dokimarirn بازدید : 65 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 14:17

تلاش برای موفقیت

چی بگم از کی بگم،دختر خانوممون داره تلاش میکنه خیلی زیاد هم داره تلاش میکنه ولی آقا پسرمون هنوز تو فاز تنبلیه یکم خونده دیگ نخونده،باید کلی کار کنه آقا پسرمون،تافل،درس هاش، شیطنت هاش بذاره کنار اذیت دختر های خیابون نکنه،سرش تو لاک خودش باشه هی دنبال باشگاه نباشه خودش باشه و هدف مشترکشون

نوشته شده در پنجشنبه بیستم مهر ۱۳۹۶ساعت 20:12 توسط ...|

image

حسادت مطلق...
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokimarirn بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 5:50

امشب خیلی دلم واست تنگ شده بود،ولی باید تحمل کرد،الان دیر وقته و باید سرم تو لاک خودم باشه ولی هنوز هیچی نخوندم،ایشالا از فردا شروع میکنم نهایتش دیگ شنبه،خیلی مسخره بازی در اوردم دیگ کافیه،همش هدر دادن عمر،خوبی عزیزم؟چ خبر؟چیکار میکنی؟

خسته نباشی عشقی،ایشالا موفق باشی 

شب بخیر عمرم.

نوشته شده در جمعه بیست و یکم مهر ۱۳۹۶ساعت 1:24 توسط ...|

حسادت مطلق...
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokimarirn بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 5:50

حسادت مطلق امروز یه چیز جدید رقم خورد دیدم که صبح نفسیم پیام داده و بعد ادیت کرده،اومدم کنجکاو شدم ببینم چش بوده بعد با خودم گفتم حتما باز گفته دلم تنگ شده  و دیگ گفتم عزیزم روش نمیشه دیگ بهم بگه دلم  تنگ شده،خلاصه،ولی مث این که داستان چیز دیگ بود،خا حسادت مطلق...ادامه مطلب
ما را در سایت حسادت مطلق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokimarirn بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 5:50